۱.۵.۸۹

بياد احمد شاملو

به كجاي اين شب تيره بياويزم قباي ژنده و كپك زدهء خود را ............... ياد و خاطره ات جاويد ده سال است كه جسم عاشق و خسته ات در ميان نيست براستي صلت كدام قصيده اي اي غزل .............. يگانگي شعر امروز از آن توست چه زيبا رزمنده اي بود قلم سبزت روي برگ سفيد شعر كجايي تا بسرايي مرثيهء خونين ندا و سياوش را ......... كجايي تا شعري ديگر بيافريني كه زندگي ست من درد مشتركم مرا فرياد كن